جوان امروز
وبلاگی برای نیاز من جوان
وبلاگی برای نیاز من جوان
شنبه 96/12/19
(بسم الله الرحمن الرحیم)
خداوند در قرآن ، در آیهی 32 و 33 سورهی احزاب به زنان پیغمبر اكرم(ص) توصیههایی میكند. و در ادامه می فرماید:وَقَرْنَ فِی بُیُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ شما در خانههایتان بمانید و مثل جاهلیت نخستین زینتهایتان را آشكار نكنید.
واژهی “قرن” به معنای وقار ، سنگینی و متانت است و در اینجا كنایه از قرار گرفتن داخل خانه است.
واژهی “تبرج” به معنای “آشكار كردن” است.
و مقصود از “جاهلیت اول” همان جاهلیت قبل از اسلام است.
قبل از اسلام كه دوران “جاهلیت” بوده ، زنان زیورها و زینتهای خودشان را آشكار میكردند و حجاب مناسبی نداشتند.
از این رو قرآن به زنان پیامبر توصیه میكند كه همچون زنان جاهلیت رفتار نكنید و اهل آشكار كردن زیورها و تفاخر و خودنمایی و … نباشید.
و به عبارت دیگر به زنان توصیه می كند كه زینتها را برای شوهرهای خودتان نگه دارید و خودتان را از نامحرمان بپوشانید.
تعریف تبرج : «القاموس المحیط» تبرج را خود نمایی و ظاهر نمودن زینت درمقابل مردان معنا کرده و نوشته است: “تبرجت : اظهرت زینتها للرجال ” (1)
(تَبَرَّجَت: یعنی زن زینت خود را برای مردان ظاهر کرد)
زبیدی نیز در شرح قاموس اقوال مختلفی را بیان می کند که همه آنها تبرج را به معنای خودنمایی گرفته اند. (2)
«مقاییس اللغه» ریشه آن را برج می داند و می گوید: « معنای تبرج نشان دادن زیبائیهاست.» (3)
لذا «تبرج» در لغت به معنای ظاهر کردن زینت ها و زیبایی های زن بر غیر محارم است. قرآن زنان را از تبرج برحذر داشته است ، آن جا که می فرماید: « به سان جاهلیت نخستین ، در میان مردم ظاهر نشوید.»
نکته جالب آن که این منع ، در آیه پس از یادآوری منافات دنیا خواهی با آخرت طلبی و خدا پرستی ذکر شده است ، یعنی تنها زنی در دام تبرج و خودنمایی می افتد که رابطه خود را با خدا گسسته باشد.
در قران كریم در این باره آمده است «… و لاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی….» منظور از تبرج زنان در جاهلیت اولی ، جلوه گری زنان در قبل از اسلام بوده است كه در تمامی این دوران به دلیل عدم رعایت دستورات پیامبران زنان دچار چنین معضلی شده كه سبب به وجود آمدن پیامدهای بد بسیاری برای جامعه نیز شده است.(4)
در تفسیر قمی(5) روایتی است كه از امام صادق علیه السلام از پدرش در ذیل آیه … و لاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی … آمده است و این است كه «به زودی جاهلیت دیگری میآید» و در تفسیر التبیان آمده است كه منظور از جاهلیت اخری زمانی است كه مردم همان گونه عمل كنند كه قبل از اسلام عمل می شده است.(6)
پی نوشت :
1- لسان العرب ، ج 6، ص 130
2- تاج العروس، ج 5 /صص417 و 418
3- معجم مقاییس الغه ج 1 / ص 238
4- ابوعلی الفضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان ، ج 17، ص 127.
5- علی بن ابراهیم، القمی: «تفسیر القمی» قم ، دارالكتب لطباعه و النشر، چاپ سوم، ج 2، ص 193.
6- ابوجعفر محمدبن الحسن بن علیع الطوسی، «تفسیر التبیان القران» قم ، مكتب الاعلام الاسلامیه ، چاپ اول، 1409، هـ، ق، ج 8، ص 338.
جمعه 96/12/18
(بسم الله الرحمن الرحیم)
نام او برای علاقمندان به مقوله آخرالزمان و منجی موعود کاملا آشناست و متأسفانه این شخصیت در نگاه بسیاری از آنان جایگاه موجهی نیز دارد.
برخی از داستانهایی که همه ما در دوران کودکی شنیده ایم، راوی مصادیقی عینی در جهان واقعیت هستند که به تناسب قدرت درک کودکان، در قالب نمادهای فانتزی بازگو میشوند.
سوژه یکی از مشهورترینِ این داستانها، گرگ حقهبازی است که در غیاب مادر برهها از ترفند تغییر چهره استفاده و به سرپناه آنان نفوذ میکند و برههای بیچاره را میخورد.
البته تم کودکانه قصه اقتضا میکند که برهها بعد از خورده شدن، دوباره از شکم گرگ بیرون بیایند و این غفلت برایشان درسی بیادماندنی باشد؛ چنانکه در مرتبه نهایی بناست که کودکان مخاطب قصه “عبرت” بگیرند و در عرصههای رئال زندگی مرتکب اشتباه بره های داستان نشوند. زیرا در دنیای واقعی، جبران خطاها و غفلت ها به سادگی داستانهای کودکانه نیست.
الغرض؛ یکی از این گرگ های دنیای واقعی ما، چهره مرموزی به نام “عدنان اکتار” معروف به «هارون یحیی» است. نام او برای علاقمندان به مقوله مهدویت و آخرالزمان و مباحث مربوط به فراماسونری کاملا آشناست و متأسفانه این شخصیت در نگاه بسیاری از آنان جایگاه موجهی نیز دارد!
عدنان اکتار؛ ملقب به «هارون یحیی»
در این گزارش قصد داریم با تکیه بر مستندات، کالبدشکافی مناسبی از این شخصیت مرموز داشته باشیم و سپس نگاهی بیندازیم به تصویر وی در منظر بسیاری از ایرانیان.
عدنان اکتار در سال 1956 میلادی در آنکارا متولد شد.
در شجره نامه ساختگی که این شخص بر انتساب آن به خویش اصرار دارد، چنین ادعا شده است که پدران او از سادات منطقه قفقاز بوده اند و به «فرزندان شیر» شهرت داشته اند.
اکتار در این شجره نامه بلندبالا، ابتدا نسب خود را به امام حسین(ع)، به تبع آن به امام علی(ع) و سپس از طریق مادر أمیرالمؤمنین حضرت علیامخدره فاطمه بنت اسد(س) ریشه اش را به حضرت داوود نبی علیه السلام رسانده است!
شجره نامه ادعایی عدنان اکتار
او که در کودکی پدر خود را از دست داده، تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در زادگاه خود گذراند و بعد از آن در سال 1977 وارد دانشکده هنرهای زیبای استانبول شد و رشته طراحی داخلی را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد؛ اما بعد از مدتی تغییر رشته داد و به ادبیات، فلسفه و تاریخ روی آورد.
گزارش های منتشره در برخی روزنامه های آن دوره حاکی است که وی در دوران دانشجویی به خاطر مطالعه کتاب های آخرالزمانی “سعید نورسی” بنیانگذار جماعت نور، به طور مداوم آثار و نشانه های یادشده در آن کتاب ها را با خویش تطبیق می داده و آشکارا خود را “مهدی آخرالزمان” میخوانده است!
اصلا یکی از انگیزههای اصلی اکتار برای جعل شجرهنامه، این بوده است که طبق تعالیم سعید نورسی، منجی آخرالزمان از نسل داوود نبی خواهد بود.
سعید نورسی؛ بنیانگذار جماعت نور
روانپریشی که شفای خود را از ارتش گرفت!
بر پایه اسناد غیرقابل خدشه پزشکی، عدنان اکتار در جوانی به خاطر مشکلات حاد روحی در بیمارستان های روانی ترکیه تحت نظر قرار داشته است.
رفتارهای غیرطبیعی و آزار و اذیت سایر دانشجویان از سوی او، موجب میشود که روانپزشکان ترک او را مورد معاینه قرار بدهند. پس از معاینات روانپزشکی، دو عارضه (paranoid) و (shizoid) در نامبرده تشخیص داده می شود.
این واقعیت در برخی از روزنامه های آن زمان مانند “حریت” منعکس شده است.
اما با پیگیری های غیرمعمول برخی از پرسنل ارتش و انتقال پرونده او به بیمارستان نظامی، بعد از چندماه گواهی سلامت روانی برای وی صادر می شود؛ اتفاق عجیبی که در جای خود قابل تأمل به نظر میرسد.
این سؤال بی جواب مانده است که چرا این شخص در کانون توجه برخی صاحب منصبان رده بالای ارتش ترکیه قرار داشته و به چه دلیلی اصرار داشته اند او را از حیث روانی سالم نشان بدهند؟
بر اساس اسناد ارتش ترکیه، پس از صدور گواهی سلامت روانی، در حرکت مشکوک بعدی، نام اصلی و شناسنامهای وی از “عدنان ارسلان اوغلاری” (Adnan.Arslanoğulları) به “هارون یحیی” تغییر یافته است.
یکی از انگیزه های وی در انتخاب اسم جدید، شبیه سازی خود به دو پیامبر والامقام بود:
* حضرت هارون (ع) تنها حامی حضرت موسی (ع) در مأموریتهای الهی.
* حضرت یحیی (ع) پیامبری که مبشر نبوت حضرت عیسی مسیح (ع) بود و آن حضرت را در طلیعه مأموریت الهی تعمید داد.
منجی مسلمان یا فراماسونر صهیونیست؟
در مورد تغییر نام عدنان اکتار همچنین گفتنی است که بر حسب مستندات متعدد و گرایش آشکار وی به یهودیت (او در جای جای سخنانش تصریح می کند که نسل بنی اسرائیل و یهود یک نسل بسیار مقدس هستند) این احتمال بسیار قوی است که خانواده وی از جمله خانواده های “یهودیان مخفی” (معروف به فرقه دونمه/dönme) باشند.
این فرقه از یهودیان توسط شخصی به نام “شبتای زوی” بنیان نهاده شده است. اعضای این فرقه در اصل یهودی هستند، ولی در ظاهر خود را مسلمان نشان می دهند.
لازم به توضیح است که فرقه دونمه به منظور جلوگیری از نفوذ اسلام در قاره اروپا در عصر امپراتوری عثمانی ایجاد شد و بانیان آن از ترس تکرار ماجرای اندلس، این فرقه را با برنامه ای از پیش تعیین شده به درون خلافت عثمانی نفوذ دادند.
به تصریح دائره المعارف جودائیکا، شخص “کمال پاشا” معروف به «آتاترک» (پدر ترکیه لائیک) از مشهورترین اعضای این فرقه مرموز بوده است.
پیروان فرقه دونمه دو اسم دارند؛ یک اسم یهودی برای مجالس خصوصی و یک اسم اسلامی. دو اسمه بودن عدنان اکتار نیز می تواند ناشی از این امر باشد. (هارون یحیی یک اسم کاملا عبری است)
صمیمیت عدنان اکتار با صهیونیستها و خاخامهای یهودی
در همین رابطه گفتنی است که عدنان اکتار در سال 2006 رسما اعلام کرد که افسانه “هولوکاست” را قبول دارد و کشتار یهودیان را محکوم میکند.
وی همچنین قریب به یک سال قبل با یک رسانه اسرائیلی (i24 news) به گفتگو نشست و برای خوشآمد صهیونیستها اعلام کرد که بر اساس تعالیم قرآن معتقد است سرزمین فلسطین “ارض موعود” قوم یهود است و به آنان تعلق دارد!
نامبرده که از سالها قبل با انتشار یادداشتهایی در خصوص فعالیتهای فراماسونرها، میکوشید این جماعت را به “خوب” و “بد” تقسیم کند، در سال 2013 از عضویت خود در لژ ماسونی پرده برداشت.
تألیف یا سرقت علمی؟
عدنان اکتار با همراهی تیم تحقیقاتی تحت مدیریت خود، 285 جلد کتاب با اسم مستعار «هارون یحیی» منتشر کرده است.
نامبرده در تألیفات خود نظریات مبتنی بر تفکر داروینیسم، ماتریالیسم، کمونیسم و بودیسم را مورد نقد جدی قرار داده است.
البته زحمت بسیاری از این تألیفات را پژوهشگران دیگر کشیده اند که نام هارون یحیی به عنوان مؤلف زیر آن ها درج شده است.
یک بار که وی برای گفتگو راجع به “معجزات قرآن” در تلویزیون حاضر شده بود، ناگزیر از تلاوت آیاتی از کلام الله شد و در آنجا همه بینندگان مشاهده کردند که عدنان اکتار، کسی که خود را عالم دینی و مفسر وحی مینمایاند، حتی از روخوانی صحیح قرآن کریم نیز عاجز است!
همانجا بود که تردیدهای جدی در مورد میزان تسلط او بر منابع دینی و علمی در اذهان عمومی شکل گرفت.
“قدیر مصر اوغلو” جامعهشناس و دانشمند برجسته ترکیهای در همین رابطه می گوید: «کتاب های این شخص که ادعا می کند مهدی آخرالزمان است، در امریکا تدوین و به اسم هارون یحیی انتشار داده می شود. با یقین میگویم که هیچکدام از کتابهای این شخص تألیفی نیست و ترجمه شده از زبان انگلیسی هستند که من نسخه زبان اصلی این کتاب ها را در اختیار دارم.»
قدیر مصر اوغلو/ جامعهشناس برجسته ترکیهای
بر اساس برخی روایات نقل شده از بنیانگذار جماعت نور ترکیه، شخصی خواهد آمد که مردم را از شر افکار امپریالیستی و داروینیستی نجات خواهد داد. عدنان اکتار در تلاش است خود را به عنوان این فرد منجی جا بزند.
اما آیا اکتار بزرگترین فردی است که به مبارزه با نظریه داروینیسم برخاسته تا روایات مذکور -بر فرض صحت- بر او منطبق باشد؟
باید گفت که تئوري تکامل داروین توسط بسياري از دانشمندان و حکمای سه دین بزرگ اسلام، یهودیت و مسیحیت به بوته نقد کشيده شده است.
“داگلاس دور” از دانشمندان امریکایی و یکی از مهمترین شخصیت های علمی است که به نقد کامل این نظریه مبادرت ورزیده است. دانشمند برجسته دیگری که به نقد نظریه تکاملی داروین نشسته است “مايکل بهه” نويسنده کتاب «جعبه سياه داروين» می باشد.
هدف این گزارش نقد و بررسی داروینیسم نیست، اما تنها یک جستجوی ساده اینترنتی مشخص می کند که عدنان اکتار تا چه میزان از ناآگاهی تودههای مردم برای فریب دادن آنان سوءاستفاده کرده است.
مهدی قلابی!
اکتار با استناد به یک حدیث جعلی منسوب به رسول اکرم(ص) که در آن به خصوصیات منجی اشاره شده است، خود را واجد همه نشانههای مذکور جلوه میدهد. در حدیث یادشده، ویژگیهای منجی آخرالزمان به شرح زیر برشمرده میشوند:
- تاریخ تولد منجی (که با تاریخ شناسنامهای اکتار تطبیق داده شده)
- پیشانی گشاده
- چشم سبز
- خال بزرگ شبیه ستاره دنبالهدار در کتف سمت راست
- بینی کوچک و ظریف
- خروج منجی از استانبول
- مبارزه با داروینیسم و ماتریالیسم
- شانه فراخ و پوست لطیف
- ریشهای سیاه که از طرفین باریک است
- سیادت و امتداد نسل تا حضرت داوود علیه السلام
- تعلق اجداد به منطقه قفقاز
- داشتن 300 عنوان کتاب ممهور به مهر رسول الله(ص) و ارائه آن به مسیح
مهر منسوب به پیامبر(ص) که عدنان اکتار در همه آثارش از آن استفاده میکند.
گروههای سلفی تکفیری همچون “داعش” نیز از همین نماد استفاده میکنند.
عدنان اکتار پس از برشمردن نشانه های منجی، زیرکانه میگوید: «همه اینها نشانههای من هستند. من نمیتوانم به دروغ بگویم که این نشانهها را ندارم! تمامی نشانهها در من وجود دارد و البته من هم دوست دارم امام مهدی باشم و دنیا را نجات دهم!»
برخی ادعاهای عوامفریبانه او از این قرارند:
- حضرت رسول(ص) فرمودهاند “مهدی” بسیار عجیب رفتار میکند و من نیز بسیار عجیب رفتار میکنم!
- حضرت مهدی سید و از نسل حضرت علی (ع) است و من نیز سید و از نسل علی هستم.
- تولد مهدی در جای پنهان صورت میگیرد و بر اساس گزارشات، من در خانه متولد شدهام و کسی تولدم را ندیده است!
- بر اساس روایات، لقب مهدی “اصلان” (به معنی شیر) است و اسم مستعار من نیز در شناسنامههای قبلیام پسر اصلان است!
- بر اساس روایات، مهدی با استخوانهای گذشتگان حرف میزند و در دنیا فقط من هستم که در موضوع فسیلهای باستانی تحقیقات علمی انجام میدهم!
- بر اساس روایات، مهدی از خانواده خود جدا شده و به مکانی که تلاقی دو دریاست هجرت می کند. من نیز از خانوادهام در آنکارا جدا شدم و در استانبول که محل تلاقی دو دریاست فعالیت میکنم!
- بر اساس روایات، مهدی ادعا نمیکند که من مهدی هستم. من هم چنین ادعایی ندارم!
- بر اساس روایات، مهدی باید از نسل داوود باشد. من هم به گواهی شجرهنامه رسمی، از نسل داوود هستم.
- بر اساس روایات، مهدی در یک روستای کوچک به دنیا میآید. من نیز در آنکارا که در زمان پیامبر روستایی کوچک بود به دنیا آمدم!
- بر اساس روایات، وقتی حضرت عیسی ظهور میکند 300 عنوان کتاب از مهدی با مهر پیامبر به رنگ طلایی داخل صندوقچهای پیدا می کند. در حال حاضر من 300 عنوان کتاب با مهر پیامبر به رنگ طلایی دارم!
- روایات مربوط به آخرالزمان نشان میدهد که چند نسل قبل مهدی به منطقه قفقاز میرسد. من نیز پدربزرگانم از خانهای قفقاز بودند!
این چهره متقلب به انحای مختلف تلاش میکند ریشه خود را به اهلبیت علیهم السلام نسبت دهد
منحرف رسانهای!
عدنان اکتار وب سایتها و شبکههای تلویزیونی نیز در اختیار دارد که از طریق آنها به طور گسترده ای درباره مباحث آخرالزمانی، مهدویت، رجعت مسیح و عصر ظهور امام زمان (عج) نظریهپردازی میکند.
البته بخش اعظم تئوریپردازیهای اکتار در خصوص مهدویت، غیرقابل قبول و در تضاد با منابع اصیل اسلامی است. در واقع وی اغلب بافتههای ذهنی خود را در قالب نظریه به مخاطبانش قالب میکند.
ویژگی دیگر رسانههای تحت نظر اکتار، استفاده مفرط از جذابیتهای جنسی برای جذب مخاطب است.
قابی که عدنان اکتار را به تصویر میکشد، کمتر پیش میآید که از دخترکان بزک کرده و آنچنانی خالی باشد.
او حتی حرمسرایی مدرن در اختیار دارد که تعداد زیادی از این پریچهرگان اغواگر را در آن جای داده است.
این چهره جنجالی که نماد بارز تفکر التقاطی میباشد، از همجنسبازان هم حمایت کرده و حقوق آنان را به رسمیت شناخته است!
طی سالهای اخیر بخش قابل توجهی از برنامهسازیهای نامبرده، طرح ادعای مهدویت از طرف وی بوده است! او در حقیقت از سالیان دور به دنبال مطرح ساختن خود به عنوان منجی آخرالزمانی بوده، اما هیچگاه شرایط اظهار این عقیده آنگونه که اکنون در حال مطرح شدن است برای وی مهیا نبوده است.
در چند سال اخیر وی توانسته با پشتیبانی برخی شبکههای قدرتمند ماسونی و تلویزیون منتسب به خود و سایر شبکهها به ترویج اندیشههای انحرافیاش بپردازد.
*یک هشدار*
متأسفانه این شخصیت منحرف هنوز چنانکه باید در داخل ایران شناخته نشده و گاهی تبلیغ آثار منسوب به وی در برخی رسانههای موجه داخلی مشاهده میشود.
بعلاوه، ترجمه نوشتجات وی بدون نظارت کافی در قالب کتاب و سیدی در تیراژ بالا در کشور توزیع میگردد.
همچنین با نهایت تأسف، ردپای این مدعی حقهباز در نشست بین المللی اندیشه مهدویت در شهر مقدس قم نیز به چشم میخورد. [البته در سالیانی قبل]
با توجه به جهانگیر شدن پیام اسلام و اقبال همگانی به آموزههای متعالی مکتب تشیع، به نظر میرسد متولیان دین و فرهنگ باید بیش از پیش هوشیاری به خرج دهند تا چنین افرادی با استفاده از نقابهای فریبنده موجب انحراف تودههای سادهدل و پاکنهاد نشوند.
جمعه 96/12/18
شیطان چگونه در فکر و اندیشه ما نفوذ کرده و خواستههاى خویش را القا میکند؟!
(بسم الله الرحمن الرحیم)
پرسش
شیطان چگونه در فکر و اندیشه ما نفوذ کرده و خواستههاى خویش را القا میکند؟!
پاسخ اجمالی
پیش از این که راههاى نفوذ شیطان در آدمى را مورد کنکاش قرار دهیم، لازم است شناختى و لو اجمالى، از موجودى به نام شیطان داشته باشیم. در مبدأ اشتقاق لغت شیطان، میان صاحب نظران، اختلافاتى وجود دارد، ولى صحیحتر است بگوییم که این کلمه، از واژهى “شَطَن” به معناى دور شده، آمده است. لذا مىتواند مصادیق متعددى داشته باشد، ولى بارزترین آنها و رئیس تمامى ایشان ابلیس است.
شیطان موجودى است از جنس جن و از این رو مىتواند با تمثل به اشکال گوناگون خویش را در قالب هر چیزی اعم از حیوان یا انسان، غیر از معصومین (ع) بنمایاند.
پس یکى از اساسىترین راههاى اغواگرى او همین طریق است. که در لحظات حساس سرنوشت انسانها، خود را به شکل انسانى ظاهر الصلاح در آورده و موجبات فریب آدمى را مهیا مىکند.
اما او همیشه از این روش استفاده نمىکند. او موجودى مثالى است؛ یعنى حالتى میان تجرد و تجسم دارد، از این جهت نمىتواند به طور مستقیم در روح مجرد آدمى، که قوام و انسانیت انسان است؛ راه یابد. لذا از مجرایى به نام نفس أماره خواستههاى خویش را در جان ما مىنشاند. نفس اماره همان بعد حیوانى نفس انسانى است که در صورت ترقى وکمال تبدیل به نفس مطمئنه یا روح عالى مىشود.
پس شیطان با تداعى و جلوهنمایى، آنچه از انحرافات که مورد تمایل نفس اماره یا هواهاى نفسانى انسان است، موجبات گمراهى و فریب آدمى را فراهم مىکند. لذا باید گفت که شیطان یک جزء العلة یا علت معده در فریب آدمى است، نه علت تامه.
اما این جلوهنمایىها، نمودهاى متفاوتى دارند که همگى با تمایلات حیوانى ما، هم صدا هستند که عبارت اند از:
الف: تزیین اعمال زشت: شیطان با زیبا جلوه دادن زشتىها، قبح ظلم و گناه را از بین مىبرد و موانع اجتماعى در عمل به محرمات را مىکاهد، تا انسان راحتتر به دامان گناه بیافتد. این همان توجیهگرىهایى است که ما براى عمل به گناه، نزد خود اقامه مىکنیم.
ب: وعدههاى دروغ: شیطان با دادن وعدههاى دروغ و آرزوهاى بلند و دست نیافتنى، انسان را از یاد معاد، مرگ و خداوند متعال، باز مىدارد و چنین شخصى درگیر هواهاى نفسانى است و در پى رسیدن به آن آرزوى کذایى حاضر است تا به خاطر آن مرتکب گناهان بزرگ نیز بشود.
ج: بیم و هراس: شیطان با ایجاد رعب و ترس از آینده و رویدادهاى آن آدمى را به انباشت ثروت، فرار از جهاد، همراهى با طاغوت و… فرا مىخواند و او را به اعمال ناشایست و گناهانى که نشأت گرفته از ترس از آینده هستند، وامىدارد.
پاسخ تفصیلی
لازم است براى رسیدن به پاسخ صحیح از پرسش فوق، ابتدا شناختى و لو اجمالى از موجودى به نام شیطان داشته باشیم. در مبدأ اشتقاق کلمهى شیطان، میان دانشمندان، چندین مبنا وجود دارد. اما آنچه که مناسبتر به نظر مىرسد، این است که لغت شیطان، از “شطن” به معناى دور شده است.[1]
بنابه گفتهى بسیارى از مفسرین، شیطان؛ یعنى موجودى موذى و طاغى که از راه راست خارج شده است. با این فرض، اسم شیطان، یک اسم عامى است که مصادیق متعددى دارد و هر موجود طغیانگرى از انس و جن را شامل مىشود[2]. اما ابلیس همان شیطانى است که از سجده بر آدم ابوالبشر(ع)[3] ابا ورزید.
به تصریح قرآن کریم، ابلیس نه موجودى انسى بلکه از جنس جن[4] است و از آتش آفرید شده. ویژگى این گروه از مخلوقات، این است که حالتى میان جسم و تجرد دارند و مىتوانند به اشکال مختلف تمثُّل کنند؛ یعنى در قالبى خارجى و عینى درآیند.
ظاهراً منظور سؤال از شیطان، همان ابلیس باشد. با توجه بدین فرض به پاسخ سؤال خواهیم پرداخت.
همان طور که گفتیم، شیطان موجودى مثالى است و مىدانیم که انسان یک موجود دو بُعدى است؛ یعنى هم جنبهى جسمانى دارد و هم جنبهى روحانى. پس اگر شیطان بخواهد آدمى را فریب دهد، ناگزیر باید از مجرایى خاص، با روح آدمى که قوام و انسانیت انسان بدان است، ارتباط برقرار کند. نفس انسان جنبه های مختلف دارد. جنبهى روحانى که از آن به روح یا نفس مطمئنه تعبیر مىشود و جنبه ی اهریمنى که از آن به نفس اماره یا هواهاى نفسانى، تعبیر مىشود.
شیطان براى حکم راندن به آدمى، ناگزیر از مجراى نفس امارهى او،[5] استفاده خواهد کرد و از آن بهره خواهد برد؛ از طرف دیگر یک موجود مثالى، نمىتواند به نحو مستقیم با موجودات جسمانى در تکاپو و ارتباط باشد. این ارتباط مرموز شیطان با نفس اماره، همان چیزى است که از آن به عنوان القا یا وسوسه یاد مىکنند.
علامه طباطبایى در این باره مىگوید:"شیطان از طریق القاى وسوسه در قلب، آدمى را مىفریبد."[6]
پس شیطان، یک جزو علت است و به تنهایى نمىتواند، انسان را گمراه کند، بلکه انسان را به سوى آنچه که نفسش مىطلبد، فرا مىخواند. یا به دیگر سخن یک علت مُعدّه است، نه علت تامه.
انسان نیز در قبال وى، مختار است و مىتواند راه او را دنبال کند و یا پیرو فرامین حق و عقل خویش باشد. از این رو است که خداوند متعال، در نهى انسان از عمل به فرامین شیطان، مىفرماید:"و پا جاى پاى شیطان، نگذارید که او براى شما دشمنى آشکار است."[7]
حال سؤال این است که شیطان چگونه، احساسات غیر عقلانى و هواهاى نفسانى آدمى را تحریک مىکند و او را به انجام اعمال ناشایست وامىدارد. شیطان از راههاى مختلف در رسیدن بدین مقصود، بهره مىبرد که به چند مورد از آنها، اشاراتى خواهیم داشت.
همان گونه که گفتیم، شیطان مىتواند به عنوان یک موجود عینى و خارجى تمثُّل پیدا کند. این خود یکى از طرق اغواگرى شیطان است؛ یعنى در لحظات حساس و تاریخى، به عنوان یک فرد ظاهر الصلاح در آمده و انسانها را از مسیر حق، گمراه مىکند. نمونههایى از این قضیه، در تاریخ ثبت شده است و چه بسا براى هر یک از ما نیز، پیش آمده باشد.[8]
اما او از روشهاى دیگرى نیز، بهره مىبرد که در آیات قرآنى، به آنها اشاره شده است.
الف. تزیین اعمال زشت: یعنى شیطان کارهاى ناپسند را زیبا جلوه مىدهد، تا براى مردم عمل بدان پسندیده و شایسته به نظر آید. این همان چیزى است که در قرآن کریم، از آن به تلبیس حق به باطل[9] و باطل به حق، که یکى از شگردهاى یهود است، یاد شده است.
تزیین اعمال، راهى است که آسان و موافق با خواستههاى نفسانى آدمى است. از این رو در قرآن آمده است: “شیطان کردارشان را بر آنها زینت داد. پس ایشان را از راه خدا باز داشت…."[10]
ب. وعدههاى دروغ: شیطان با دادن وعدههاى دروغ و رواج آرزوهاى بلند، انسان را از واقعیات و چالشهاى فرا روى خودش، غافل کرده و به اوهامى دور از دسترس مشغول مىکند. مشخص است که نتیجهى چنین چیزى جز فرجام فراموشى و غفلت از خداوند نیست.
از این رو خداوند متعال مىفرماید:"(شیطان) وعدهشان مىدهد و به آرزو کردن وادارشان مىکند…."[11]
ج. بیم و هراس: یکى دیگر از حربههاى شیطان تمسک به ترساندن و بیمناک کردن انسان، نسبت به آینده است. این حالت ترس علتى است براى معالیل ناپسند فراوانى چون ناامیدى، سوء ظن به خداوند، عدم توکل و نهایتاً خوددارى انسان از پرداختن به نیکىها. مثل این که شیطان، آدمى را از فقر و تهىدستى در آینده، بترساند که این مطلب موجب بخل و ممانعت انسان از انفاق مىشود. این موضوع نیز در آیات قرآنى مورد توجه قرار گرفته است. آن جا که مىفرماید:"شیطان به شما وعده فقر و تهىدستى مىدهد و به فحشا امرتان مىکند."[12]
منابع و مآخذ:
تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى.
المیزان، محمد حسین طباطبایى.
اخلاق در قرآن، محمد تقى مصباح یزدى.
[1] لسان العرب، ج 13، واژهى “شَطَنَ".
[2] تفسیر نمونه، ج1، ص 191.
[3] “نگامى که به ملایک گفتیم تا بر آدم سجده کنند؛ همه سجده کردند مگر ابلیس که ابا و تکبر ورزید و از کافران شد". بقره، 34.
[4] کهف، آیه 50.
[5] اخلاق در قرآن، ص 234.
[6] ترجمهى المیزان، ج1، ص 201.
[7] بقره، آیه 208.
[8] نک: سلیم ابن قیس هلالى، اسرار آل محمد، ص 220.
[9] بقره، 42.
[10] نحل، 24.
[11] نساء، 120.
[12] بقره، 268.
جمعه 96/12/18
قصود از شیطان در قرآن کریم/ چرا خدا «ابلیس» را آفرید؟
(بسم الله الرحمن الرحیم)
«شیطان» به هر موجود موذى و منحرفکننده و طاغى و سرکش، خواه انسانى یا غیر انسانى مىگویند و «ابلیس» نام آن شیطان است که آدم را فریب داد و اکنون هم با لشکر و جنود خود در کمین آدمیان است.
آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 34 تا 37 سوره مبارکه «بقره» به شیطان و دلایل آفرینش آن اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ * وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ ۖ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِینٍ؛ و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده (و خضوع) کنید!» همگى سجده کردند جز ابلیس که سرباز زد، و تکبّر ورزید، و (بخاطر نافرمانى و تکبّرش) از کافران شد. و گفتیم: اى آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از (نعمتهاى) آن، از هرجا مىخواهید، در کمال فراوانى بخورید (ولى) نزدیک این درخت نشوید که از ستمکاران خواهید شد. پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و (دراین هنگام به آنها) گفتیم: (همگى از مقام خویش) فرود آیید! در حالى که دشمن یکدیگر خواهید بود. و براى شما در زمین، تا مدّت معیّنى محل اقامت و وسیله بهره بردارى خواهد بود». (بقره/ 34 تا 36)
مقصود از شیطان در قرآن چیست؟
کلمه «شیطان» از ماده «شطن» گرفته شده، و «شاطن» به معنى خبیث و پست آمده است و شیطان به موجود سرکش و متمرد اطلاق مىشود، اعم از انسان و یا جن و یا جنبندگان دیگر، و به معنى روح شریر و دور از حق، نیز آمده است، که در حقیقت همه اینها به یک قدر مشترک بازگشت مىکنند.
باید دانست «شیطان» اسم عام (اسم جنس) است، در حالى که «ابلیس» اسم خاص (عَلَم) مىباشد، و به عبارت دیگر «شیطان» به هر موجود موذى و منحرف کننده و طاغى و سرکش، خواه انسانى یا غیر انسانى مىگویند، و ابلیس نام آن شیطان است که آدم را فریب داد و اکنون هم با لشکر و جنود خود در کمین آدمیان است.
از موارد استعمال این کلمه در قرآن نیز بر مىآید که «شیطان» به موجود موذى و مضرّ گفته مىشود، موجودى که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است، موجودى که سعى مىکند ایجاد دودستگى نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، چنان که مىخوانیم:
إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ…: «شیطان مىخواهد بین شما دشمنى و بغض و کینه ایجاد کند…».
با توجه به این که کلمه «یُرِیْدُ» فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد حاکى از این معنى است که این اراده، اراده همیشگى شیطان است.
و از طرفى مىبینیم در قرآن نیز شیطان به موجود خاصى اطلاق نشده، بلکه حتى به انسانهاى شرور و مفسد نیز اطلاق گردیده است. آنجا که مىخوانیم: وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیّ عَدُوّاً شَیاطینَ الإِنْسِ وَ الْجِنّ: «بدین گونه ما براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انسانى و یا جن قرار دادیم».
و این که: به ابلیس هم شیطان اطلاق شده به خاطر فساد و شرارتى است که در او وجود دارد.
علاوه بر اینها گاهى کلمه شیطان بر «میکروبها» نیز اطلاق شده:
به عنوان نمونه امیر مؤمنان(علیه السلام) مىفرماید: لاتَشْرَبُوا الْماءَ مِنْ ثُلْمَةِ الإِناءِ وَ لا مِنْ عُرْوَتِهِ فَإِنَّ الشَّیْطانَ یَقْعُدُ عَلَى الْعُرْوَةِ وَ الثُّلْمَة:
«از قسمت شکسته و طرف دستگیره ظرف، آب نخورید، زیرا شیطان بر روى دستگیره و قسمت شکسته شده ظرف مىنشیند».
و نیز امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: لایُشْرَبُ مِنْ أُذُنِ الْکُوزِ وَ لا مِنْ کَسْرِهِ إِنْ کانَ فِیهِ فَإِنَّهُ مَشْرَبُ الشَّیاطِینِ:
«از دستگیره و قسمت شکسته کوزه آب مخورید که جایگاه آشامیدن شیطانها است».
از قول پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مىخوانیم: «موهاى شارب (سبیل) خویش را بلند مگذارید، زیرا شیطان آن را محیط امن براى زندگى خویش قرار مىدهد، و در آنجا پنهان مىگردد»!
به این ترتیب، روشن شد که یکى از معانى شیطان میکروبهاى زیان بخش و مضر است.
ولى بدیهى است: منظور این نیست که: شیطان در همه جا به این معنى باشد، بلکه منظور این است که: شیطان معانى مختلفى دارد، که یکى از مصداقهاى روشن آن «ابلیس» و لشکریان و اعوان او است: و مصداق دیگر آن انسان هاى مفسد و منحرف کننده، و احیاناً در پاره اى از موارد به معنى میکروب هاى موذى آمده است (دقت کنید).
خدا چرا شیطان را آفرید؟
بسیارى مىپرسند شیطان که موجود اغواگرى است اصلاً چرا آفریده شد؟ و فلسفه وجود او چیست؟! در پاسخ مىگویئیم:
اوّلاً: خداوند شیطان را، شیطان نیافرید، به این دلیل که سالها همنشین فرشتگان و بر فطرت پاک بود، ولى بعد از آزادى خود سوء استفاده کرد و بناى طغیان و سرکشى گذارد، پس او در آغاز پاک آفریده شد، و انحرافش بر اثر خواست خودش بود.
ثانیاً: از نظر سازمان آفرینش، وجود شیطان براى افراد با ایمان و آنها که مىخواهند راه حق را بپویند زیان بخش نیست، بلکه وسیله پیشرفت و تکامل آنها است، چه این که پیشرفت، ترقى و تکامل، همواره در میان تضادها صورت مىگیرد.
به عبارت روشنتر: انسان تا در برابر دشمن نیرومندى قرار نگیرد هرگز نیروها و نبوغ خود را بسیج نمىکند و بکار نمىاندازد، همین وجود دشمن نیرومند سبب تحرک و جنبش هر چه بیشتر انسان و در نتیجه ترقى و تکامل او مىشود.
یکى از فلاسفه بزرگ تاریخ معاصر به نام «تواین بى» مىگوید: «هیچ تمدن درخشانى در جهان پیدا نشد، مگر این که، ملتى مورد هجوم یک نیروى خارجى قرار گرفت و بر اثر این تهاجم نبوغ و استعداد خود را به کار انداخت و آنچنان تمدن درخشانى را پىریزی کرد»