جوان امروز
وبلاگی برای نیاز من جوان
وبلاگی برای نیاز من جوان
جمعه 96/12/18
شیطان چگونه در فکر و اندیشه ما نفوذ کرده و خواستههاى خویش را القا میکند؟!
(بسم الله الرحمن الرحیم)
پرسش
شیطان چگونه در فکر و اندیشه ما نفوذ کرده و خواستههاى خویش را القا میکند؟!
پاسخ اجمالی
پیش از این که راههاى نفوذ شیطان در آدمى را مورد کنکاش قرار دهیم، لازم است شناختى و لو اجمالى، از موجودى به نام شیطان داشته باشیم. در مبدأ اشتقاق لغت شیطان، میان صاحب نظران، اختلافاتى وجود دارد، ولى صحیحتر است بگوییم که این کلمه، از واژهى “شَطَن” به معناى دور شده، آمده است. لذا مىتواند مصادیق متعددى داشته باشد، ولى بارزترین آنها و رئیس تمامى ایشان ابلیس است.
شیطان موجودى است از جنس جن و از این رو مىتواند با تمثل به اشکال گوناگون خویش را در قالب هر چیزی اعم از حیوان یا انسان، غیر از معصومین (ع) بنمایاند.
پس یکى از اساسىترین راههاى اغواگرى او همین طریق است. که در لحظات حساس سرنوشت انسانها، خود را به شکل انسانى ظاهر الصلاح در آورده و موجبات فریب آدمى را مهیا مىکند.
اما او همیشه از این روش استفاده نمىکند. او موجودى مثالى است؛ یعنى حالتى میان تجرد و تجسم دارد، از این جهت نمىتواند به طور مستقیم در روح مجرد آدمى، که قوام و انسانیت انسان است؛ راه یابد. لذا از مجرایى به نام نفس أماره خواستههاى خویش را در جان ما مىنشاند. نفس اماره همان بعد حیوانى نفس انسانى است که در صورت ترقى وکمال تبدیل به نفس مطمئنه یا روح عالى مىشود.
پس شیطان با تداعى و جلوهنمایى، آنچه از انحرافات که مورد تمایل نفس اماره یا هواهاى نفسانى انسان است، موجبات گمراهى و فریب آدمى را فراهم مىکند. لذا باید گفت که شیطان یک جزء العلة یا علت معده در فریب آدمى است، نه علت تامه.
اما این جلوهنمایىها، نمودهاى متفاوتى دارند که همگى با تمایلات حیوانى ما، هم صدا هستند که عبارت اند از:
الف: تزیین اعمال زشت: شیطان با زیبا جلوه دادن زشتىها، قبح ظلم و گناه را از بین مىبرد و موانع اجتماعى در عمل به محرمات را مىکاهد، تا انسان راحتتر به دامان گناه بیافتد. این همان توجیهگرىهایى است که ما براى عمل به گناه، نزد خود اقامه مىکنیم.
ب: وعدههاى دروغ: شیطان با دادن وعدههاى دروغ و آرزوهاى بلند و دست نیافتنى، انسان را از یاد معاد، مرگ و خداوند متعال، باز مىدارد و چنین شخصى درگیر هواهاى نفسانى است و در پى رسیدن به آن آرزوى کذایى حاضر است تا به خاطر آن مرتکب گناهان بزرگ نیز بشود.
ج: بیم و هراس: شیطان با ایجاد رعب و ترس از آینده و رویدادهاى آن آدمى را به انباشت ثروت، فرار از جهاد، همراهى با طاغوت و… فرا مىخواند و او را به اعمال ناشایست و گناهانى که نشأت گرفته از ترس از آینده هستند، وامىدارد.
پاسخ تفصیلی
لازم است براى رسیدن به پاسخ صحیح از پرسش فوق، ابتدا شناختى و لو اجمالى از موجودى به نام شیطان داشته باشیم. در مبدأ اشتقاق کلمهى شیطان، میان دانشمندان، چندین مبنا وجود دارد. اما آنچه که مناسبتر به نظر مىرسد، این است که لغت شیطان، از “شطن” به معناى دور شده است.[1]
بنابه گفتهى بسیارى از مفسرین، شیطان؛ یعنى موجودى موذى و طاغى که از راه راست خارج شده است. با این فرض، اسم شیطان، یک اسم عامى است که مصادیق متعددى دارد و هر موجود طغیانگرى از انس و جن را شامل مىشود[2]. اما ابلیس همان شیطانى است که از سجده بر آدم ابوالبشر(ع)[3] ابا ورزید.
به تصریح قرآن کریم، ابلیس نه موجودى انسى بلکه از جنس جن[4] است و از آتش آفرید شده. ویژگى این گروه از مخلوقات، این است که حالتى میان جسم و تجرد دارند و مىتوانند به اشکال مختلف تمثُّل کنند؛ یعنى در قالبى خارجى و عینى درآیند.
ظاهراً منظور سؤال از شیطان، همان ابلیس باشد. با توجه بدین فرض به پاسخ سؤال خواهیم پرداخت.
همان طور که گفتیم، شیطان موجودى مثالى است و مىدانیم که انسان یک موجود دو بُعدى است؛ یعنى هم جنبهى جسمانى دارد و هم جنبهى روحانى. پس اگر شیطان بخواهد آدمى را فریب دهد، ناگزیر باید از مجرایى خاص، با روح آدمى که قوام و انسانیت انسان بدان است، ارتباط برقرار کند. نفس انسان جنبه های مختلف دارد. جنبهى روحانى که از آن به روح یا نفس مطمئنه تعبیر مىشود و جنبه ی اهریمنى که از آن به نفس اماره یا هواهاى نفسانى، تعبیر مىشود.
شیطان براى حکم راندن به آدمى، ناگزیر از مجراى نفس امارهى او،[5] استفاده خواهد کرد و از آن بهره خواهد برد؛ از طرف دیگر یک موجود مثالى، نمىتواند به نحو مستقیم با موجودات جسمانى در تکاپو و ارتباط باشد. این ارتباط مرموز شیطان با نفس اماره، همان چیزى است که از آن به عنوان القا یا وسوسه یاد مىکنند.
علامه طباطبایى در این باره مىگوید:"شیطان از طریق القاى وسوسه در قلب، آدمى را مىفریبد."[6]
پس شیطان، یک جزو علت است و به تنهایى نمىتواند، انسان را گمراه کند، بلکه انسان را به سوى آنچه که نفسش مىطلبد، فرا مىخواند. یا به دیگر سخن یک علت مُعدّه است، نه علت تامه.
انسان نیز در قبال وى، مختار است و مىتواند راه او را دنبال کند و یا پیرو فرامین حق و عقل خویش باشد. از این رو است که خداوند متعال، در نهى انسان از عمل به فرامین شیطان، مىفرماید:"و پا جاى پاى شیطان، نگذارید که او براى شما دشمنى آشکار است."[7]
حال سؤال این است که شیطان چگونه، احساسات غیر عقلانى و هواهاى نفسانى آدمى را تحریک مىکند و او را به انجام اعمال ناشایست وامىدارد. شیطان از راههاى مختلف در رسیدن بدین مقصود، بهره مىبرد که به چند مورد از آنها، اشاراتى خواهیم داشت.
همان گونه که گفتیم، شیطان مىتواند به عنوان یک موجود عینى و خارجى تمثُّل پیدا کند. این خود یکى از طرق اغواگرى شیطان است؛ یعنى در لحظات حساس و تاریخى، به عنوان یک فرد ظاهر الصلاح در آمده و انسانها را از مسیر حق، گمراه مىکند. نمونههایى از این قضیه، در تاریخ ثبت شده است و چه بسا براى هر یک از ما نیز، پیش آمده باشد.[8]
اما او از روشهاى دیگرى نیز، بهره مىبرد که در آیات قرآنى، به آنها اشاره شده است.
الف. تزیین اعمال زشت: یعنى شیطان کارهاى ناپسند را زیبا جلوه مىدهد، تا براى مردم عمل بدان پسندیده و شایسته به نظر آید. این همان چیزى است که در قرآن کریم، از آن به تلبیس حق به باطل[9] و باطل به حق، که یکى از شگردهاى یهود است، یاد شده است.
تزیین اعمال، راهى است که آسان و موافق با خواستههاى نفسانى آدمى است. از این رو در قرآن آمده است: “شیطان کردارشان را بر آنها زینت داد. پس ایشان را از راه خدا باز داشت…."[10]
ب. وعدههاى دروغ: شیطان با دادن وعدههاى دروغ و رواج آرزوهاى بلند، انسان را از واقعیات و چالشهاى فرا روى خودش، غافل کرده و به اوهامى دور از دسترس مشغول مىکند. مشخص است که نتیجهى چنین چیزى جز فرجام فراموشى و غفلت از خداوند نیست.
از این رو خداوند متعال مىفرماید:"(شیطان) وعدهشان مىدهد و به آرزو کردن وادارشان مىکند…."[11]
ج. بیم و هراس: یکى دیگر از حربههاى شیطان تمسک به ترساندن و بیمناک کردن انسان، نسبت به آینده است. این حالت ترس علتى است براى معالیل ناپسند فراوانى چون ناامیدى، سوء ظن به خداوند، عدم توکل و نهایتاً خوددارى انسان از پرداختن به نیکىها. مثل این که شیطان، آدمى را از فقر و تهىدستى در آینده، بترساند که این مطلب موجب بخل و ممانعت انسان از انفاق مىشود. این موضوع نیز در آیات قرآنى مورد توجه قرار گرفته است. آن جا که مىفرماید:"شیطان به شما وعده فقر و تهىدستى مىدهد و به فحشا امرتان مىکند."[12]
منابع و مآخذ:
تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى.
المیزان، محمد حسین طباطبایى.
اخلاق در قرآن، محمد تقى مصباح یزدى.
[1] لسان العرب، ج 13، واژهى “شَطَنَ".
[2] تفسیر نمونه، ج1، ص 191.
[3] “نگامى که به ملایک گفتیم تا بر آدم سجده کنند؛ همه سجده کردند مگر ابلیس که ابا و تکبر ورزید و از کافران شد". بقره، 34.
[4] کهف، آیه 50.
[5] اخلاق در قرآن، ص 234.
[6] ترجمهى المیزان، ج1، ص 201.
[7] بقره، آیه 208.
[8] نک: سلیم ابن قیس هلالى، اسرار آل محمد، ص 220.
[9] بقره، 42.
[10] نحل، 24.
[11] نساء، 120.
[12] بقره، 268.
جمعه 96/12/18
قصود از شیطان در قرآن کریم/ چرا خدا «ابلیس» را آفرید؟
(بسم الله الرحمن الرحیم)
«شیطان» به هر موجود موذى و منحرفکننده و طاغى و سرکش، خواه انسانى یا غیر انسانى مىگویند و «ابلیس» نام آن شیطان است که آدم را فریب داد و اکنون هم با لشکر و جنود خود در کمین آدمیان است.
آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 34 تا 37 سوره مبارکه «بقره» به شیطان و دلایل آفرینش آن اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ * وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ ۖ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِینٍ؛ و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده (و خضوع) کنید!» همگى سجده کردند جز ابلیس که سرباز زد، و تکبّر ورزید، و (بخاطر نافرمانى و تکبّرش) از کافران شد. و گفتیم: اى آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از (نعمتهاى) آن، از هرجا مىخواهید، در کمال فراوانى بخورید (ولى) نزدیک این درخت نشوید که از ستمکاران خواهید شد. پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و (دراین هنگام به آنها) گفتیم: (همگى از مقام خویش) فرود آیید! در حالى که دشمن یکدیگر خواهید بود. و براى شما در زمین، تا مدّت معیّنى محل اقامت و وسیله بهره بردارى خواهد بود». (بقره/ 34 تا 36)
مقصود از شیطان در قرآن چیست؟
کلمه «شیطان» از ماده «شطن» گرفته شده، و «شاطن» به معنى خبیث و پست آمده است و شیطان به موجود سرکش و متمرد اطلاق مىشود، اعم از انسان و یا جن و یا جنبندگان دیگر، و به معنى روح شریر و دور از حق، نیز آمده است، که در حقیقت همه اینها به یک قدر مشترک بازگشت مىکنند.
باید دانست «شیطان» اسم عام (اسم جنس) است، در حالى که «ابلیس» اسم خاص (عَلَم) مىباشد، و به عبارت دیگر «شیطان» به هر موجود موذى و منحرف کننده و طاغى و سرکش، خواه انسانى یا غیر انسانى مىگویند، و ابلیس نام آن شیطان است که آدم را فریب داد و اکنون هم با لشکر و جنود خود در کمین آدمیان است.
از موارد استعمال این کلمه در قرآن نیز بر مىآید که «شیطان» به موجود موذى و مضرّ گفته مىشود، موجودى که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است، موجودى که سعى مىکند ایجاد دودستگى نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، چنان که مىخوانیم:
إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ…: «شیطان مىخواهد بین شما دشمنى و بغض و کینه ایجاد کند…».
با توجه به این که کلمه «یُرِیْدُ» فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد حاکى از این معنى است که این اراده، اراده همیشگى شیطان است.
و از طرفى مىبینیم در قرآن نیز شیطان به موجود خاصى اطلاق نشده، بلکه حتى به انسانهاى شرور و مفسد نیز اطلاق گردیده است. آنجا که مىخوانیم: وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیّ عَدُوّاً شَیاطینَ الإِنْسِ وَ الْجِنّ: «بدین گونه ما براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انسانى و یا جن قرار دادیم».
و این که: به ابلیس هم شیطان اطلاق شده به خاطر فساد و شرارتى است که در او وجود دارد.
علاوه بر اینها گاهى کلمه شیطان بر «میکروبها» نیز اطلاق شده:
به عنوان نمونه امیر مؤمنان(علیه السلام) مىفرماید: لاتَشْرَبُوا الْماءَ مِنْ ثُلْمَةِ الإِناءِ وَ لا مِنْ عُرْوَتِهِ فَإِنَّ الشَّیْطانَ یَقْعُدُ عَلَى الْعُرْوَةِ وَ الثُّلْمَة:
«از قسمت شکسته و طرف دستگیره ظرف، آب نخورید، زیرا شیطان بر روى دستگیره و قسمت شکسته شده ظرف مىنشیند».
و نیز امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: لایُشْرَبُ مِنْ أُذُنِ الْکُوزِ وَ لا مِنْ کَسْرِهِ إِنْ کانَ فِیهِ فَإِنَّهُ مَشْرَبُ الشَّیاطِینِ:
«از دستگیره و قسمت شکسته کوزه آب مخورید که جایگاه آشامیدن شیطانها است».
از قول پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مىخوانیم: «موهاى شارب (سبیل) خویش را بلند مگذارید، زیرا شیطان آن را محیط امن براى زندگى خویش قرار مىدهد، و در آنجا پنهان مىگردد»!
به این ترتیب، روشن شد که یکى از معانى شیطان میکروبهاى زیان بخش و مضر است.
ولى بدیهى است: منظور این نیست که: شیطان در همه جا به این معنى باشد، بلکه منظور این است که: شیطان معانى مختلفى دارد، که یکى از مصداقهاى روشن آن «ابلیس» و لشکریان و اعوان او است: و مصداق دیگر آن انسان هاى مفسد و منحرف کننده، و احیاناً در پاره اى از موارد به معنى میکروب هاى موذى آمده است (دقت کنید).
خدا چرا شیطان را آفرید؟
بسیارى مىپرسند شیطان که موجود اغواگرى است اصلاً چرا آفریده شد؟ و فلسفه وجود او چیست؟! در پاسخ مىگویئیم:
اوّلاً: خداوند شیطان را، شیطان نیافرید، به این دلیل که سالها همنشین فرشتگان و بر فطرت پاک بود، ولى بعد از آزادى خود سوء استفاده کرد و بناى طغیان و سرکشى گذارد، پس او در آغاز پاک آفریده شد، و انحرافش بر اثر خواست خودش بود.
ثانیاً: از نظر سازمان آفرینش، وجود شیطان براى افراد با ایمان و آنها که مىخواهند راه حق را بپویند زیان بخش نیست، بلکه وسیله پیشرفت و تکامل آنها است، چه این که پیشرفت، ترقى و تکامل، همواره در میان تضادها صورت مىگیرد.
به عبارت روشنتر: انسان تا در برابر دشمن نیرومندى قرار نگیرد هرگز نیروها و نبوغ خود را بسیج نمىکند و بکار نمىاندازد، همین وجود دشمن نیرومند سبب تحرک و جنبش هر چه بیشتر انسان و در نتیجه ترقى و تکامل او مىشود.
یکى از فلاسفه بزرگ تاریخ معاصر به نام «تواین بى» مىگوید: «هیچ تمدن درخشانى در جهان پیدا نشد، مگر این که، ملتى مورد هجوم یک نیروى خارجى قرار گرفت و بر اثر این تهاجم نبوغ و استعداد خود را به کار انداخت و آنچنان تمدن درخشانى را پىریزی کرد»
جمعه 96/12/18
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در تعریف امام علىّ (علیه السلام) فرمود : او پیشوائى الهى و ربّانى است، تجسّم نور و روشنائى است، مرکز توجّه تمامى موجودات و عارفان است، فرزندى پاک از خانواده پاکان مى باشد، گوینده اى حقّ گو و هدایتگر است، او مرکز و محور امامت و رهبریت است.
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در تعریف امام علىّ (علیه السلام) فرمود : او پیشوائى الهى و ربّانى است، تجسّم نور و روشنائى است، مرکز توجّه تمامى موجودات و عارفان است، فرزندى پاک از خانواده پاکان مى باشد، گوینده اى حقّ گو و هدایتگر است، او مرکز و محور امامت و رهبریت است.